تاريكي 2

براي اينكه احساسم رو بتونم توصيف كنم مجبورم مثال ناخوشايندي بزنم كه قبلا بخاطرش عذرخواهي

ميكنم .گاهي كه پاي آدم در گل و لاي (اگر نگويم لجن زار!) گير ميكند،براي چند ثانيه احساس

وحشتناكي داري ،از لزج بودن متنفري واز وضعيتي كه توش گير كردي اما احساس ميكني نمي توني

 خودتو نجا ت بدي .

اين وضعيتي هست كه سايه الان توش گيرافتاده .دور و برش سياه وتاره ،از دست سايه هم كاري برنمياد

 همه سراشون پايينه وبه روي خودشون نميارن كه يه عده تو سياهي گيركرده ان. صداي فريادشون داره

 گوش سايه رو كر ميكنه،اما بقيه انگار نميشنون آلودگي ونكبت از در و ديوار داره ميرزه پايين وهيچكس

به فكر تميز كردنش نيست.همه دارن غرق ميشن اما هيچ تلاشي براي نجات خودشون نمي كنن.

سايه ميترسه از عاقبتش تو اين وانفسا....

تاريكي2

براي اينكه احساسم رو بتونم توصيف كنم مجبورم مثال ناخوشايندي بزنم كه قبلا بخاطرش عذرخواهي

ميكنم .گاهي كه پاي آدم در گل و لاي (اگر نگويم لجن زار!) گير ميكند،براي چند ثانيه احساس

وحشتناكي داري ،از لزج بودن متنفري واز وضعيتي كه توش گير كردي اما احساس ميكني نمي توني

 خودتو نجا ت بدي .

اين وضعيتي هست كه سايه الان توش گيرافتاده .دور و برش سياه وتاره ،از دست سايه هم كاري برنمياد

 همه سراشون پايينه وبه روي خودشون نميارن كه يه عده تو سياهي گيركرده ان. صداي فريادشون داره

 گوش سايه رو كر ميكنه،اما بقيه انگار نميشنون آلودگي ونكبت از در و ديوار داره ميرزه پايين وهيچكس

به فكر تميز كردنش نيست.همه دارن غرق ميشن اما هيچ تلاشي براي نجات خودشون نمي كنن.

سايه ميترسه از عاقبتش تو اين وانفسا....

تاريكي2

براي اينكه احساسم رو بتونم توصيف كنم مجبورم مثال ناخوشايندي بزنم كه قبلا بخاطرش عذرخواهي

ميكنم .گاهي كه پاي آدم در گل و لاي (اگر نگويم لجن زار!) گير ميكند،براي چند ثانيه احساس

وحشتناكي داري ،از لزج بودن متنفري واز وضعيتي كه توش گير كردي اما احساس ميكني نمي توني

 خودتو نجا ت بدي .

اين وضعيتي هست كه سايه الان توش گيرافتاده .دور و برش سياه وتاره ،از دست سايه هم كاري برنمياد

 همه سراشون پايينه وبه روي خودشون نميارن كه يه عده تو سياهي گيركرده ان. صداي فريادشون داره

 گوش سايه رو كر ميكنه،اما بقيه انگار نميشنون آلودگي ونكبت از در و ديوار داره ميرزه پايين وهيچكس

به فكر تميز كردنش نيست.همه دارن غرق ميشن اما هيچ تلاشي براي نجات خودشون نمي كنن.

سايه ميترسه از عاقبتش تو اين وانفسا....